وب‌سایت راه افتاد

10/04/2010

سلام.

متوقف شدنِ چندماهه‌ی پروژه دلیل‌های شخصی داشت. شرمنده. حالا خوشحالیم که دوباره کارها روی غلتک افتاده. وب‌سایت با استفاده از ویکی راه افتاده و تا امروز، ۲۱ فروردین ۸۹، تمام تصویرهای متن‌های شماره‌ی ۱ کتاب جمعه در صفحه‌های خودشان بار شده‌اند. بقیه‌ی شماره‌ها هم به مرور در وب‌سایت بار می‌شوند. از شما دعوت می‌کنیم در تایپ کردنِ مطالب مشارکت کنید. کار با ویکی ساده است. کافی است حساب کاربری ایجاد کنید و مقاله‌ها را ویرایش کنید. پیش از همکاری لطفاً صفحه‌ی راهنما را با دقت بخوانید تا هم با شیوه‌ی کار آشناتر شوید و هم با روشی که آنجا ذکر شده از دوباره‌کاری‌ها پرهیز کنیم.

برای دوستانی که پیش‌تر اعلام کرده بودند آماده‌اند در تایپ مطالب به ما کمک کنند، ظرفِ امروز و فردا دعوت‌نامه می‌فرستیم. لطفاً نظر بدهید، مشارکت کنید، و کمک کنید که پروژه را جلو ببریم.

گزارش از پیشرفتِ پروژه

17/08/2009

الان که دارم این جمله‌ها را می‌نویسم، کارِ اسکن کردنِ مجله‌ها تمام شده است. (از ذوق دارم بال درمی‌آورم.) دقیق‌ترش این است که آخرین صفحه‌های آخرین شماره دارد اسکن می‌شود. این یعنی که پروژه‌مان با سرعتِ قابلِ توجهی پیشرفت کرده، خوشبختانه. ممنون از همه. از این به بعد البته بیشتر به هم‌فکری و همکاری شما نیاز داریم. مراحلِ پیشرفتِ کار را خیلی خلاصه می‌نویسم.

دو هفته پیش اسکنر خریدیم. چند روز طول کشید تا صحافِ مطمئن پیدا کنیم. شیرازه‌ها که باز شد، کارِ اسکن کردن را شروع کردیم. اسکنر تا ۵۰ برگه کاغذ را خود به خود به داخل می‌کشد و اسکن می‌کند. محدودیت اصلی این است که یک‌رو اسکن می‌کند و این شماره‌بندی تصاویر را سخت می‌کند. دوستِ قدیمی عزیزم به کمک آمد و باعث شد سرعت کار بسیار بیشتر از برآوردمان شود. الان حدود ۲۴گیگابایت اطلاعاتِ ارزشمند داریم. (با کیفیت خیلی خوب اسکن کرده‌ایم، حجم تصاویر زیاد شده است.)

هفته پیش کار مهم دیگری هم به همت دوست عزیز دیگرم انجام شد: محسن عمادی، صاحبِ حق چاپ الکترونیکی آثار احمد شاملو، را در جریانِ پروژه‌مان گذاشتیم که موافق بود و مشوق.

به‌زودی درباره‌ی ادامه‌ی کار، به‌ویژه درباره‌ی نحوه‌ی راه‌اندازی وب‌سایت همین‌جا می‌نویسیم.

جمع‌بندیِ پيشنهادها

30/07/2009

اول – تشكرِ فراوان از هم‌فكری‌ها و تشويق‌ها. يكی از دلايلِ دير شدنِ انتشارِ اين جمع‌بندی زياد بودنِ نظرهای واصله بود. ممنون.

 

دوم – آن‌لاين كردنِ بايگانیِ كتاب جمعه چند مرحله دارد. اولين و مهم‌ترين مرحله اسكن كردنِ صفحه‌های تمامِ شماره‌های مجله است. دو نفر اعلام كرده‌اند كه مجموعه‌ی كاملِ مجله‌ها را دارند و حاضرند در اسكن كمك كنند. يكی‌شان، كه دوستِ قديمی‌ام است، كار را شروع كرده. مديريتِ كار، اما، كمی دشوار است (از لحاظِ هماهنگی در كيفيتِ كار و غيره.) و البته كار هم بسيار كند پيش می‌رود. دوستی پيشنهاد داد كه از اسكنرهای بزرگی استفاده كنيم كه خودكار كاغذها را می‌گيرد و اسكن می‌كند. جز خريدِ اسكنرِ حدوداً 400هزار تومانی، اين كار مستلزمِ باز كردنِ شيرازه‌ی كتاب‌ها و صحافیِ مجدد است. (البته يك راه هم اين است كه از صفحه‌ها كپی بگيريم و بعد كپی‌ها را اسكن كنيم كه كيفيتِ كار پائين می‌آيد، به‌خصوص در موردِ طرح‌های چاپ‌شده.) اگر نخواهيم شيرازه‌ها را باز كنيم، پيشنهادِ دوستِ ديگرم معقول به نظر می‌رسد: موضوعی و به ترتيبِ اهميتِ مطالب اسكن كنيم. ابتدا فهرستِ مطالب همه‌ی شماره‌ها، بعد سرمقاله‌ها، و همين‌طور تا به آخر.

جمع‌بندیِ مرحله‌ی اسكن: ترجيحاً اسكنر بخريم و (ريسك و) زحمتِ  باز كردنِ شيرازه‌ها و صحافیِ مجدد (به دستِ يك صحافِ خوب) را به جان بخريم. (راستی، صحاف خوب و باحال و حرفه‌ای سراغ داريد؟) تا حالا دو نفر، از دوستانِ خارج از كشور، گفته‌‌اند در هزينه‌های احتمالی اين پروژه می‌خواهند شريك باشند. اگر بتوانيم هزينه‌های اين مرحله را تأمين كنيم، كه عالی می‌شود. اگر نه، بايد به راه‌حلّ دوم پناه ببريم.

 

سوم – فرض می‌كنيم صفحه‌های اسكن‌شده را در دست داريم. بنا به پيشنهادها می‌توانيم در همين مرحله شروع كنيم به آپلود كردنِ مجله‌ها (شايد در قالبِ pdf) و برای اين‌كه قابلِ جستجو هم باشد، از امكانِ اختصاص دادنِ كلمه‌های كليدی به تصاوير كمك بگيريم. (تا يادم نرفته بگويم كه دوستِ فرهنگ‌دوستِ آمريكانشينی فراهم كردنِ دامنه و فضا را برای اين پروژه تقبل كرده است.) اين مرحله كاملاً «شدنی» به نظر می‌رسد.

 

چهارم – با كمكِ يكی از دوستانِ جديد نرم‌افزارهای OCR فارسی را امتحان كرديم. يكی از صفحه‌های اسكن‌شده را برايش ئی‌ميل كردم و او متنِ حاصل را برايم فرستاد. نتيجه متأسفانه اصلاً راضی‌كننده نيست. دقت‌اش بسيار كم است. در حدود 50 درصد. بنابراين به نظرم می‌آيد استفاده از اين نرم‌افزارها منتفی است. يعنی تايپ مجدد احتمالاً وقت و انرژی كم‌تری می‌گيرد و دقت‌اش بهتر است. برای تايپِ مجدد بيشترين تعدادِ داوطلب را داشته‌ايم. كه بسيار دل‌گرم‌كننده است. (اگر از ما تا مدتی خبری نشد، داوطلبان لطفاً دلسرد نشوند. ئی‌ميل‌هاشان محفوظ است و به‌موقع به سراغ‌شان خواهيم آمد.) شايد حالا كه هنوز در مرحله‌ی‌ اسكن كردن هستيم زود باشد كه درباره‌ی‌ نحوه‌ی‌ همكاری در تايپ بحث كنيم اما چون شهريار، از خوانندگانِ اين‌جا، پيشنهادِ وسوسه‌كننده‌ای داده است، خواستم بپرسم آيا امكانِ نصب كردنِ برنامه‌ی ويكی برای چنين وب‌سايتی وجود دارد كه همه همياری كنند؟ آيا كسانی كه با ويكی كار كرده‌اند و با زيروبم‌اش آشناترند اساساً اين روش را پيشنهاد می‌كنند؟

 

پنجم – از اين‌كه اين پروژه را با هم شروع كرده‌ايم احساسِ بسيار دلپذيری دارم. و به خودم مدام يادآوری می‌كنم كه صبر و پشتكار  و دقت در اين كار خيلی مهم است.

گر دهان باز كنی…

22/07/2009

 

داريوش رادپور

داريوش رادپور

منتشرشده در: كتاب جمعه، سال اول، شماره‌ی يك، پنج‌شنبه، 4 مردادماه 1358، صفحه‌ی 2.

اول دفتر…

22/07/2009
روی جلد شماره‌ی يك

روی جلد شماره‌ی يك

روزهای سياهی در پيش است. دوران پرادباری كه، گرچه منطقاً عمری دراز نمی‌تواند داشت، از هم‌اكنون نهاد تيره‌ی خود را آشكار كرده است و استقرار سلطه‌ی خود را بر زمينه‌ئی از نفی دموكراسی، نفی مليت، و نفی دستاوردهای مدنيت و فرهنگ و هنر می‌جويد.

اين‌چنين دورانی به ناگزير پايدار نخواهد ماند، و جبر تاريخ، بدون ترديد آن را زيرِ غلتكِ سنگين خويش درهم خواهد كوفت. اما نسلِ ما و نسل آينده، در اين كشاكش اندوهبار، زيانی متحمل خواهد شد كه بی‌گمان سخت كمرشكن خواهد بود. چرا كه قشريون مطلق‌زده هر انديشه‌ی آزادی را دشمن می‌دارند و كامگاری خود را جز به شرطِ امحاء مطلق فكر و انديشه غيرممكن می‌شمارند. پس نخستين هدفِ نظامی كه هم‌اكنون می‌كوشد پايه‌های قدرت خود را به ضربِ چماق و دشنه استحكام بخشد و نخستين گام‌های خود را با به آتش كشيدن كتابخانه‌ها و هجوم علنی به هسته‌های فعال هنری و تجاوز آشكار به مراكز فرهنگی كشور برداشته، كشتار همه‌ی متفكران و آزادانديشان جامعه است.

اكنون ما در آستانه‌ی توفانی روبنده ايستاده‌ايم. بادنماها ناله‌كنان به حركت درآمده‌اند و غباری طاعونی از آفاق برخاسته است. می‌توان به دخمه‌های سكوت پناه برد، زبان در كام و سر در گريبان كشيد تا توفان بی‌امان بگذرد. اما رسالت تاريخی روشنفكران، پناه امن جستن را تجويز نمی‌كند. هر فريادی آگاه‌كننده است، پس از حنجره‌های خونين خويش فرياد خواهيم كشيد و حدوث توفان را اعلام خواهيم كرد.

سپاه كفن‌پوش روشنفكران متعهد در جنگی نابرابر به ميدان آمده‌اند. بگذار لطمه‌ئی كه بر اينان وارد می‌آيد نشانه‌ئی هشداردهنده باشد از هجومی كه تمامی دستاوردهای فرهنگی و مدنی خلق‌های ساكن اين محدوده‌ی جغرافيائی در معرض آن قرار گرفته است.

(سرمقاله‌ی كتاب جمعه، سال اول، شماره‌ی يك، پنج‌شنبه، 4 مردادماه 1358)

درباره‌ی اين وبلاگ

22/07/2009

دقيقاً 30 سال پيش، زمانی كه ايران گرفتار بود در درگيری‌های داخلی، و هنوز از فضای آزادِ انقلاب خردك شرری به جا بود، نخستين شماره‌ی هفته‌نامه‌ی كتاب جمعه به سردبيریِ احمد شاملو در 161 صفحه و به بهای 100 ريال منتشر شد.

در تاريخِ مطبوعاتی كه در دانشگاه‌های ايران تدريس می‌شود حرفی از اين نشريه و نشرياتِ مشابه كه در آن دوران به وسع‌شان روشنگری می‌كردند به ميان نمی‌آيد. از اين‌كه چه كسانی، در چه فضايی، چگونه كارِ مطبوعاتی می‌كردند و چرا و چگونه از كار بازمی‌ماندند چيزهای زيادی نخوانده‌ايم. به هر حال كتاب جمعه فقط در 36 شماره منتشر شده است.

اما اين‌كه چرا نويسندگانِ اين وبلاگ قصد دارند اين مجله‌ها را از كتابخانه‌های شخصی به اينترنت بكشانند، عمدتاً به خاطرِ حوادثِ اين روزهای جامعه‌ی ايران است كه شباهت‌های عجيبی دارد با آن‌چه 30 سال پيش اتفاق افتاده. اين را سرمقاله‌ی شماره‌ی اولِ كتاب جمعه به روشنی نشان‌مان می‌دهد، اگر كه باور داشته باشيم نوشته‌های هر دوران آينه‌ی زمانه‌‌ی خودند. واضح‌ترين شباهت، البته، توقفِ انتشارِ كتاب جمعه بعد از فقط 10 ماه فعاليت است. فكر كرديم شايد اين وبلاگ (موقتاً) جايی باشد برای هم‌فكری و همكاری برای آن‌لاين كردنِ بايگانیِ مجله‌های كم‌ياب.

آن‌لاين كردنِ بايگانیِ اين مجله كارِ پردردسری است. به فكرمان رسيده است كه مجله‌ها را اسكن كنيم كه راه‌حلّ مناسبی نيست. مشكل اين است كه متن‌ها عكس‌هايی می‌شوند كه قابليت جستجو نخواهند داشت. پرس‌وجو كرديم برای يافتنِ نرم‌افزاری كه عكس را به متن تبديل كند. گويا برای زبانِ انگليسی چنين نرم‌افزاری موجود است. اما برای زبانِ فارسی.. شما می‌دانيد چه می‌شود كرد؟